جنگ نرم در صدر اسلام

جنگ نرم در صدر اسلام
این وبلاگ در راستای تبیین جنگ نرم در صدر اسلام فعالیت می نماید.

ورود اعضا:

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




خبرنامه وبلاگ:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید


آمار وبلاگ:
 

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 9
بازدید ماه : 9
بازدید کل : 5136
تعداد مطالب : 23
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

 

 

عنوان مقاله: تاريخ جنگ روانی در صدر اسلام .برسي و علل بروزجنگ تبوك

 

  

استاد:عنايت رضايي پور

 

تهيه كننده:مرتضي طاعتي

 

 مقدمه

 آیا جنگ روانی یا جنگ نرم بر ضد اسلام و مسلمانان، در صدر اسلام هم وجود داشته است و می توان نمونه هایی از آن را از زمان پیامبر ذکر کرد و در این گونه موارد، واکنش قرآن و نیز رفتار پیامبر به چه صورتی بوده است؟

تاریخ جنگ روانی، از تاریخ حیات بشر جدا نیست؛ اما همیشه با این عنوان به کار گرفته نشده است و مانند سایر مفاهیم، در بستر تاریخ و همراه با مقتضیات زمان و مکان، متحول بوده و سیر تطور خود را تا امروز، پیموده است؛ به گونه ای که در عصر حاضر، با استفاده از فن آوری، بر پیچیدگی آن افزوده شده است.

در قرآن کریم، آیات زیادی وجود دارد که بیشتر آنها مربوط به جنگ های صدر اسلام، در عصر پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله می باشد. بخشی از این آیات، در مقام پاسخ گویی به جنگ روانی دشمن و خنثی کردن توطئه های آنان می باشند و بخش دیگری از آیات، که جنبه تعرضی دارند، می خواهند روحیة طرف مقابل را تحت تاثیر قرار داده، او را به تسلیم وادارند و بخشی دیگر از آیات نیز در زمانی که مسلمانان احساس ضعف و شکست می کنند، درصدد تقویت روحیه آنان است. با مطالعه سنت نیز می توان روایات متعددی را در این زمینه ذکر کرد.

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله با نقشی همه جانبه که در جنگ ها به کار گرفته بود، دگرگونی بزرگی در آیین نبردهای جدید به وجود آورد. وی جنگ را به تمام جبهه ها کشاند و از هر سلاحی که در اختیارش بود، بهره گرفت و همان طور که نبرد همه جانبه در تمام جبهه ها جریان داشت، «جنگ روانی » وقدرت نرم نیز با شدت مورد استفاده قرار می گرفت. جنگ های مسلحانه، نتیجة عوامل نظامی، اقتصادی و روانی بوده است و به همین دلیل، به «نبرد همه جانبه » تعبیر می شود.1

با توجه به گسترة بحث «جنگ روانی در قرآن و سیره نبوی »، از میان ابزارها و روش های جنگ روانی، در این نوشتار، به يكي ازجنگهاوعلل بروزآن رامورد بررسی قرار می دهيم.

 شيوه جنگهای صدر اسلام

بسیاری از جنگهایي که در صدر اسلام واقع شد تحت اين عنوان بود ، مسلمین‏ که میامدند بجنگند میگفتند ما با توده‏های مردم جنگی نداریم با حکومتها میجنگیم برای اینکه توده‏ها را از ذلت و بردگی این حکومتها نجات بدهیم . و رستم فرخ زاد از آن عرب مسلمان پرسید که هدفتان چیست ؟ او گفت : «لنخرج العباد من عباده العباد الی عباده الله» .هدفمان این است که‏ بندگان خدا را ، این مردمی که شما با حیله های رنگارنگ و بزور در زیر یوغ بار بردگی و بندگی خودتان کشیده‏اید ، از بندگی و بردگی شما خارج کنیم و بیرون‏ بیاوریم و آزادشان کنیم و بنده خدای متعال و بنده خالقشان بکنیم نه بنده‏ بشری مثل خودشان.

پس از پیامبر اکرم نیروهای اسلامی‌، در جنگ های داخلی به پیروزی هایی دست یافتند، اما ابوبکر، پس از آن که دو سال و اندی در منصب خلافت قرار داشت، درگذشت. پس از او، عمربن خطاب مدت ده سال خلافت کرد و در روزگار او، ارتش اسلامی‌ توانست نیروهای روم را به عقب رانده و سرزمین های شام، فلسطین، مصر و جزیره فرات را به دولت اسلام منضم کنند. آنان هم چنین بر امپراتوری ساسانی مسلط شدند و سرزمین اسلام، تا ارتفاعات میانی ایران گسترش یافت. در روزگار عثمان بن عفان نیز سرزمین های اسلامی‌ از شمال تا"ارمینیه"، از جنوب تا"سند"، از غرب تا "تونس" و از شرق تا رود جیحون" گسترش یافت. در دوره نخست حکومت امویان، قلمرو حکومت اسلامی‌، از غرب تا اقیانوس اطلس، از شرق تا اسپانیا و ترکستان گسترش یافت و در جنوب، "سند" نیز ضمیمه این قلمرو شد. در دوره عثمان‏ ، فرصت طلبان جای شخصیتهای مؤمن به اسلام و اهداف اسلامی را گرفتند ، طریدها وزیر شدند و کعب الاحبارها مشاور ، و اما ابوذرها و عمارها به‏ تبعیدگاه فرستاده شدند و یا در زیر لگد مچاله شدند .

 

منطق قرآن درجنگها

قرآن کریم می گوید : اگر در مواقعی که تهاجم از نقطه مقابل شروع میشود این طرف دفاع نکند سنگ روی سنگ بند نمیشود ، تمام مراکز عبادت هم از میان میرود : « ولو لا دفع الله الناس بعضهم ببعض لهدمت صوامع و بیع و صلوات و مساجد یذکر فیها اسم الله ». ''اگر خدا بوسیله بعضی جلو تهاجم بعضی دیگر را نگیرد تمام این صومعه‏ها ، مراکز عبادت ، خراب میشود ، مراکز یهودیها از بین میرود ، مراکز صوفیها ، مساجد عبادت مسلمانها از بین میرود یعنی طرف تهاجم میکند و هیچکس‏ آزادی پیدا نمیکند خدا را باین شکل عبادت کند ''.

قرآن بعد هم وعده نصرت میدهد « و لینصرن الله من ینصره ان الله لقوی‏ عزیز ». ''خدا هر کسی که او را یاری کند یعنی حقیقت را یاری کند ، یاری‏ میکند ، خداوند نیرومند و غالب است ''. بعد ببینید چه جور توصیف میکند مردمی را که خدا آنها را یاری میکند . خدا مردمی را یاری میکند که از خودشان دفاع کنند ، مردمی که وقتی حکومت‏ تشکیل بدهند این شکل هستند : « الذین ان مکناهم فی الارض » مردمی که وقتی‏ ما آنها را در زمین جای میدهیم و حکومت آنها را مستقر میسازیم ، مردمی‏ که وقتی بانها قدرت میدهیم و تسلط می‏بخشیم باین شکل درمیایند ، به چه‏ شکلی ؟ « اقاموا الصلوه ». ''عبادت خدارا بپا میدارند''

، « و آتوا الزکوه‏ » ''زکات را ادا میکنند ''. نماز رمز پیوند صحیح با خداست و زکوه رمز تعاون و پیوند صحیح افراد انسان با یکدیگر است ، آنها که خدا را از روی‏ خلوص می‏پرستند و بیکدیگر کمک میکنند : « و امروا بالمعروف و نهوا عن‏ المنکر ». ''خودشان را متعهد میدانند که خوبیها را ترویج کنند و با بدیها و زشتی‏ها مبارزه کنند'' : « و لله عاقبه الامور ». ''عاقبت کارها بدست‏ خداست'' . بنابراین قرآن اساسا جهاد را که تشریح کرده است نه‏ بعنوان تهاجم و تغلب و تسلط است بلکه بعنوان مبارزه با تهاجم است .

ولی این تهاجم هایی که باید با آنها مبارزه بشود همه باین شکل نیست که طرف به سرزمین شما حمله کند . ممکن است‏ تهاجم باین شکل باشد که طرف در سرزمین خودش ، گروهی ضعیف و ناتوانرا و به اصطلاح قرآن " مستضعفین " را ، تحت شکنجه قرار دهد ، شما در چنین‏ شرائطی نمیتوانید بی تفاوت بمانید . شما رسالت دارید که آنها را آزاد کنید ، یا دیگری فضای خفقانی ایجاد کرده که نمیگذارد دعوت حق در آنجا نشو کند ، سدی ایجاد کرده ، دیواری ایجاد کرده دیوار را باید خراب کرد ، همه اینها تهاجم است.

مردم را از قید اسارت‏های فکری و غیر فکری باید آزاد بکنی . در همه این موارد جهاد ضرورت دارد و چنین جهادی دفاع است و مقاومت است در برابر ظلم یعنی تهاجم . دفاع به معنی اعم ، یعنی مبارزه با یک ظلم موجود . جهاد اسلامى نه به خاطر فرمانروائى در زمین و کشورگشایى ، و نه به منظور به چنگ آوردن غنائم و نه تهیه بازارهاى فروش یا تملک منابع حیاتى کشورهاى دیگر ، یا برترى بخشیدن نژادى بر نژاد دیگر است . هدف یکى از سه چیز است : خاموش کردن آتش فتنه ها و آشوبها که سلب آزادى و امنیت از مردم مى کند و همچنین محو آثار شرک و بت پرستى ، و نیز مقابله با متجاوزان و ظالمان و دفاع در برابر آنان است .

 

جنگ تبوک

 به پيغمبر اسلام خبر رسيد روميان در صدد تهيه سپاه‏براى حمله به حدود مرزى عربستان و شمال كشور اسلام هستند و مى‏خواهند نفوذ خود را در آن ناحيه توسعه داده و تثبيت كنند .

رسول خدا(ص)با شنيدن اين خبر تصميم گرفت با سپاهى گران شخصا به جنگ آنان برود و خيال تعرض و حمله به كشور اسلامى را از سر روميان بيرون كند و به همين منظور بر خلاف جنگهاى قبلى كه مقصد جنگ را اعلام نمى‏كرد در اين جنگ اعلام كرد قصد رفتن به تبوك و جنگ با روميان را دارد و ثروتمندان مسلمان را نيز وادار كرد تا به هر اندازه مى‏توانند براى تجهيز سپاه و تهيه آذوقه كمك كنند.چنانكه مورخين گفته‏اند:گروه زيادى چون عثمان،طلحه،عباس بن عبد المطلب،زبير و عبد الرحمن بن عوف كمكهاى مالى شايانى براى تجهيز سپاه كردند و برخى از منافقين نيز براى خود نمايى مبالغى پرداختند.

 

«و اگر به تو مصیبتی رسد، می گویند: ما چارة کار خویش پیش از این اندیشیده ایم».8 «و بعضی از ایشان، پیامبر[صلی الله علیه وآله] را می آزارند و می گویند: او به سخن هر کس گوش می دهد [او گوش است]».9 «گفتند: در هوای گرم، به جنگ نروید».10

عبدالله بن ابی، که به همراه گروهی از منافقان از حرکت خودداری کرد، گفت: محمد می خواهد با این سختی و در هوای گرم و سرزمین دور، با رومیان نبرد کند؛ آن هم با سپاهی که تاکنون کسی مانندش را ندیده است. گویی محمد جنگ با رومیان را ساده پنداشته است. به خدا! گویا می بینم که فردا اصحاب محمد، همگی به بند اسارت درآیند.

منافقان نیز به پیروی از سرکردة خویش، همین شیوه را در پیش گرفتند و گفتند: می پندارند جنگ با رومیان، مثل جنگ با دیگران است! به خدا قسم! فردا شما را به ریسمان، بسته خواهیم دید. ودیعه بن ثابت هم گفت: نمی دانم چرا قرآن خوانان ما از همه شکم باره تر و به هنگام جنگ، ترسوترند!

 

 

موقعيت جغرايايي منطقه تبوك وعلل وعوامل آن

فاصله تبوك تا مدينه حدود يك صد فرسخ راه است و از دورترين سفرهاى جنگى بود كه پيغمبر خدا و مسلمانان مى‏بايستى راه آن را طى كنند و دشمن نيز سپاه روم بود كه از نظر افراد و لوازم جنگى تفوق كاملى بر مسلمانان داشت و به همين جهت نيز پيغمبر(ص)مقصد را اعلام كرد تا مسلمانان با آمادگى و تهيه بيشترى قدم در اين راه نهند و آذوقه و لوازم بيشترى با خود بردارند.

اتفاقا آن ايام مصادف با اواخر تابستان و فصل گرماى كشنده حجاز و برداشت محصول خرماى مدينه و از نظر خشكسالى و كم آبى نيز سالى استثنايى بود و راستى براى مسلمانان مسافرت دشوار و سختى بود و گرد آوردن سپاهى كه بتواند در برابر سپاه مجهز و فراوان روم مقابله و برابرى كند كارى بسيار مشكل و دشوار،اما عزم راسخ و ايمان كامل پيغمبر اسلام به كمك الهى و تعقيب هدف نهايى خود همه اين مشكلات را حل كرد و روزى كه لشكر اسلام از مدينه حركت مى‏كرد سى هزار سرباز كه مركب از ده هزار سواره و بيست هزار پياده بود همراه داشت .

رسول خدا(ص)براى تجهيز اين سپاه گران كه تا به آن روز در اسلام سابقه نداشت‏از همه قبايل اطراف كمك گرفت و حتى نامه‏اى به مكه نوشت و«عتاب بن اسيد»فرماندار خود را كه در مكه منصوب كرده بود مأمور كرد تا قبايل اطراف را براى حركت بسيج كند و براى هر قبيله‏اى پرچمى جدا و اميرى مستقل تعيين كرد و مخارج عظيم آن را نيز از راه زكات و كمك مالى ثروتمندان تأمين نمود.

كارشكنى ‏ها

ناگفته پيداست كه در چنين شرايطى يك عده منفى باف و مخالف هم هستند كه به واسطه علاقه مفرط به دنيا و نداشتن ايمان و نبودن روح فداكارى در آنان،براى خود بهانه‏ها مى‏تراشند تا از زير بار وظيفه دينى شانه خالى كنند و بلكه براى افراد ديگر نيز وظيفه تعيين كرده و دست به كار شكنى و مخالفت مى‏زنند و تا جايى كه بتوانند مانع پيشرفت كارها مى‏شوند،بخصوص كه در دل هم نفاق و عداوت و دشمنى با اصل هدف و مرام داشته باشند.

محيط مدينه هم كه از نخستين روز ورود پيغمبر اسلام آلوده به چنين افراد منافقى بود و در فرصتهاى مختلف از كارشكنى و مشوب ساختن اذهان عمومى نسبت به رهبر عالى‏قدر اسلام و اهداف عاليه او خوددارى نمى‏كردند وقتى از ماجرا مطلع شدند به اقتضاى طبيعت آلوده و ناپاك خود با تبليغات مسموم و نيش زدن از شركت افراد در اين جهاد مقدس با هر وسيله و امكان،جلوگيرى مى‏نمودند و كم كم پا را فراتر نهاده به صورت گروهى و دسته جمعى به فعاليتهاى مخفى و پنهانى عليه پيغمبر اسلام و منع از بسيج لشكر دست زدند.

از آن جمله شخصى است به نام جد بن قيس كه وقتى پيغمبر اسلام به او پيشنهاد شركت در جنگ با روميان را داد براى تراشيدن بهانه و عذر و يا به صورت استهزا و تمسخر،در پاسخ آن حضرت گفت:من به زنان علاقه زيادى دارم و مى‏ترسم وقتى زنان زيباى روم را ببينم نتوانم خوددارى كنم و به فتنه دچار شوم!

اين بهانه به قدرى زننده و شرم‏آور بود كه خداى تعالى گفتار او را در ضمن آيه‏اى در قرآن بيان فرموده و خود عهده‏دار پاسخ آن گرديد كه فرمايد: «و منهم من يقول اذن لى و لا تفتنى ألا فى الفتنة سقطوا و ان جهنم لمحيطة بالكافرين» (1)

[و برخى از آنها گويند به ما اجازه بده(تا در شهر بمانيم)و ما را دچار فتنه مكن!آگاه باش كه اينان به فتنه در افتادند و همانا دوزخ به كافران احاطه دارد.]

و جمعى هم بودند كه گرماى هوا را بهانه كرده و از رفتن به جنگ خوددارى كردند و به ديگران نيز مى‏گفتند:در اين گرماى سخت به اين سفر نرويد كه آنان را نيز خداى تعالى به آتش جهنم بيم داده و در پاسخشان فرموده:

«قل نار جهنم أشد حرا لو كانوا يفقهون،فليضحكوا قليلا و ليبكوا كثيرا جزاءا بما كانوا يكسبون» (2)

[به اينها بگو آتش جهنم گرمتر است اگر مى‏فهمند،اينان بايد كم بخندند و بسيار گريه كنند كه به جزاى سخت كردار خود خواهند رسيد.]

و آيات زياد ديگرى كه در مذمت بهانه جويان و متخلفان از جنگ تبوك و منافقانى كه مانع شركت و حركت ديگران نيز بودند نازل شده و ضمن پاسخهاى محكمى كه به آنها داده شده وعده‏گاه آنها را آتش دوزخ و عدالت الهى قرار داده است. (3)

 

شدت عمل در برابر منافقان

كار از ايرادهاى فردى و بهانه‏جوييهاى شخصى به توطئه‏هاى دسته جمعى و فعاليتهاى گروهى كشيد و پيغمبر خدا اطلاع يافت كه


 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ 21 اسفند 1390برچسب:, توسط
تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است | طراحی :